چرا ارتجاع سرخ و سیاه، دروغگو و تبهکار هستند؟


اول از همه لازم است یک معنی درست از ارتجاع داشته باشیم تا با این معنی بتوانیم، ارتجاع سرخ و سیاه و جنایت ها و خیانت ها و تبهکاری های این دو طیف را در تاریخ ایران توضیح دهیم

ارتجاع یعنی:

نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن

هرچند ممکن است دو طیف ارتجاع سرخ و سیاه، در برنامه ها و نگاه ها و مرام ها به جامعه و آینده ی انسان ها در یک کشور و حتا در جهان، متفاوت باشند. اما در عقب نگه داشتن جامعه در همه ی عرصه ها و رفاه انسانی و مهار کردن آزادی و لگدمال کردن فضیلت و کرامت ِ انها، در دو سر طیف به هم گره می خورند و از یک جنس در دو مرام می شوند

توضیح می دهم

ارتجاع سیاه در همه ی کشورهای جهان، ادیان و نیروهای مذهبی هستند که وقتی پای در عرصه سیاست می گذارند، می خواهند جامعه و انسان ها را به هزاران سال پیش به عقب برگردانند که بنیانگذاران دین و مذهبشان در آن دوران دور، با خونریزی و راهزنی و گردن زنی، زندگی می کردند

البته اینجا بیشتر دین اسلام و مذهب شیعه در ایران، مد نظر است

وگرنه اگر همین دین و مذهب شیعه که بسیار هم ارتجاعی و عقب مانده و خونریز است، در سیاست دخالت نکند و در حوزه خودش که همانا مساجد و قبرستان ها است، فعالیت کند، جامعه با مدیریت مدیران سکولار و ملی و ایرانی، به پیشرفت و رفاه دلخواه و تمدنی با درخشش اندازه ناگرفتنی، به پیش می رود و تحت این پیشرفت و رفاه و درخشش تمدن، نیروهای میرای ِ دینی و مذهبی، آرام آرام از عرصه های زندگی ایرانی و انسانی، کمرنگ و بی رنگ و بی رمق می شوند

اما چنانکه تاریخ دور و نزدیک ما گواهی می دهد، این نیروهای عقب گرا و میرا، برای اینکه بتوانند پیشرفت و رفاه و آزادی و کرامت انسانی را در همه عرصه ها، در جامعه مانع شوند، با خرافات پروری و دروغگویی و تبهکاری، انسانهای ناآگاه را، مغز و فکر و عقل و خرد می سوزانند و بر شانه هایشان سوار می شوند و با زندگی انگل وار، اول از همه، شلاق را بر تن خسته و مانده ی همین افراد ناآگاه می زنند که دودش سپس به چشم آگاهان جامعه می رود

این طیف از ارتجاع که سیاه است، یک سرش، آخوندهای معمم و مکلا و دنبالچه های آنها است و سر دیگرش، مجاهدین خلق ضد ایرانی و تروریست و یک دوجین جنایتکاران و خیانتکاران اسلامی مثل همین مجاهدین خلق ضد ایرانی و خونریز هستند

هر دو جریان در این طیف ارتجاع سیاه، با خرافات پروری و سواری از افراد ناآگاه و اخته کردن انها چه زن و یا مرد، تبدیل به نیروهای ایست و میرا و عقب گرای جامعه می شوند که اساس کارشان فقط خدعه و دروغ و تبهکاری است

نمونه هواداران و اعضای حکومت تبهکار اسلامی و مجاهدین خلق ضد ایرانی و تروریست هستند که کمترین وجدان انسانی و ایرانی را فاقد هستند و مثل ربات و اختگان تاریخ بشری چون زمان حسن سباح، هیچ اراده ای ندارند و مثل موم در دستان رهبران جنایتکارشان مثل خامنه ای و رجوی هستند که به هر شکل بخواهند آنها را تغییر می دهند

روزی بمب به کمرشان می بندند تا مردمان بی گناه را اینجا و آنجا بکشند و روزی دیگر برای بقایشان از همین بخت برگشتگان قربانی می گیرند و ترور ِ درون گروهی انجام می دهند

طیف دیگر که نامش ارتجاع سرخ است، از نیروهایی تشکیل شده است که منافع بیگانگان را بر منافع ایران و ایرانی، مقدم می شمارند و از این جهت پروا هم ندارند که بگویند نوکر و جاسوس بیگانه هستند

در این طیف، حزب کمونیست و سپس حزب توده ی همیشه خائن، سرشاخه های ارتجاع سرخ هستند

بقیه ی گروه ها و سازمان های چپ کمونیستی بویژه سازمان اکثریت، زائیده ی حزب توده هستند که هر یک به شکلی، متناسب با قد و قامت و وزن خود برای بیگانگان حمالی می کنند، بی آنکه کوچکترین دلبستگی به منافع ایران داشته باشند

این طیف هم مثل طیف ارتجاع سیاه، ارتجاعی و عقب گرا و ضد آزادی و کرامت انسانی و مخالف پیشرفت و تمدن بشری هستند.

همچنین این طیف مثل طیف ارتجاع سیاه، فقط می تواند بر بستر ناآگاهی مردم زحمت کش و شما بخوانید کارگران، بر شانه های آنها سوار شوند و پس از به قدرت رسیدن، با پتک همان کارگران، اول از همه زحمت کشان را به بیگاری می کشند و بعد از طریق آنها، هرگونه آزادی انسانی را در گلو خفه و سپس اردوگاه های بهره کشی و مرگ ایجاد می کنند

این طیف مثل طیف ارتجاع سیاه، تمامی عملکرد و کارکرد و فکر و مرامشان، بر پایه دروغ و تبهکاری بنا شده است.

یعنی همه ی تلاش آنها این است که واقعیت های اجتماعی را به دروغ، وارونه جلوه دهند و یا آگاهانه دروغ ببافند و به خورد مردمان ناآگاه بدهند

تبهکاری این دو طیف در دروغپردازی به حدی است که حتا جملات گفته شده مدیران و رهبران فرهمند کشوری و لشکری را، به دلخواه خود عوض می کنند و جنبه ی مثبت جملات گفته شده و ثبت گشته را از معنی تهی می کنند و آن را منفی جلوه می دهند

به عنوان مثال

هر دو طیف ارتجاع سیاه و ارتجاع سرخ با همه ی نحله ها و افراد و وابسته ها شان، به دروغ و تبهکارانه می گویند که محمدرضا شاه پس از تشکیل حزب رستاخیز، گفته است

» هرکس که مخالف حزب رستاخیز باشد، پاسپورت بگیرد و از ایران خارج شود»

در حالی که واقعیت بیانات محمدرضا شاه، غیر از این تبهکاری های تبهکاران در هر دو طیف است

آری

سخنان متین و درست محمدرضا شاه، در یازده اسپند ماه سال 1353 خورشیدی، به مناسبت اعلام موجویت حزب فراگیر رستاخیز چنین است

«آن کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و مؤمن به این سه اصل اساسی [قانون اساسی مشروطه، نظام پادشاهی و انقلاب سفید]که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد؛ یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی به اصطلاح خودمان «توده‌ای». یعنی باز باز به اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات، بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ عوارض ، گذرنامه در دستش می گذاریم و به هر جایی که دلش میخواهد برود چون ایرانی که نیست وطن که ندارد و عملیاتش هم که قانونی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است.»

بلافاصله ادامه می دهند که

«یک کسی که توده‌ای نباشد و بی وطن هم نباشد ، ولی به این جریان [رستاخیز] هم عقیده ای نداشته باشد، او آزاد است، به شرطی که بگوید- به شرطی که علناً و رسماً و بدون پرده بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم…..اگر جنبۀ خائنانه نداشته باشد، از لحاظ فکری یک جریان دیگری دارد، او آزاد است در این مملکت. اما توقعاتی دیگر نداشته باشد. ولی ضمناً هم به کلی در پوشش قوانین ایران از لحاظ فردی و اجتماعی محفوظ است.»

آدم باید بسیار تبهکار باشد که این جملات متین را به دلخواه خودش جراحی کند و به دروغ کلمه ای را به محمدرضا شاه نسبت دهد که در این گفتارش نیست

محمدرضا شاه در سخنانشان گفته است «آن کسی یا یک کسی» که معنی اش جز معنی مفرد ندارد و نگفته است هرکسی که شامل همه و جمع می شود

بنابراین با این تغییر کوچک در سخنان متین محمدرضا شاه، اذهان ناآگاهان را تیره و تار کردند و خاک در چشمانشان پاشیدند که فقط از تبهکاران و خیانتکاران و جنایتکاران و افراد بی وجدان و بی اخلاق ساخته است

در کلام محمدرضا شاه، خیانت توده ای ها محرز است و جای هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نمی گذارد

بدرستی می گوید که انها خائن و ضد وطن هستند و جایشان در زندان ها است

حال با همه این توضیحات متین، باز از آنها می خواهد اگر حزب رستاخیز و ایران را قبول ندارید

اگر به سه اصل اساسی ایران و ایرانیت که شامل

قانون اساسی مشروطیت

نظام پادشاهی

و اصلاحات ارضی است، را باور ندارید، بهتر است از ایران خارج شوید و ایران را به عهده ایرانیان واگذار کنید که بکشورشان و قانون اساسی مشروطیت و نظام پادشاهی و اصلاحات ارضی باور دارند

تازه در بیاناتشان ادامه می دهند که اگر به این سه اصل و حزب رستاخیز باور ندارید اما ایران را دوست دارید، بیایید و بگویید که ما این سه اصل را قبول نداریم اما ایران را دوست داریم و خائن نیستیم. مطمئئن کسی به آنها کاری ندارد.البته طبیعی است که چنین کسان به باور من نمی توانند در مصدر شغل های حساس کشوری و لشکری قرار بگیرند

چرا دروغ می گویند و تبهکار هستند؟

دروغ می گویند، چون با واقعیت های اجتماعی سازگاری ندارند و از حقیقت گریزان هستند

تبهکار هستند. زیرا که آگاهانه دروغ می گویند

حال با این توضیحات و نشان دادن دروغ این دو طیف، حق داریم که بگوییم، آنها دروغگو و تبهکار هستند؟

قضاوت را در این باره به عهده وجدان های بیدار و ایراندوست واگذار می کنیم

احمد پناهنده

هشتم ماه می سال ۲۵۸۲

فرستادن دیدگاه

Required fields are marked *

*
*